آلبرت انیشتین دانشمند، ریاضیدان و فیزیکدان برجسته قرن بیستم توانست طی سالهای زندگی خود بیش از هر انسان دیگری به نسل بشر کمک کند.
آلبرت انیشتین ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی بود که نظریه نسبیت خاص و عام را مطرح کرد. او اولین نظریههای معروف خود را زمانی که در دفتر ثبت اختراعات در سوییس کار میکرد مطرح نمود و پس از آن نیز با انتشار چهار مقاله علمی در سال 1905 توانست نام خود را به عنوان یک دانشمند برجسته مطرح کند. انیشتین در سال 1921 توانست جایزه نوبل فیزیک را به خاطر تحقیقاتش در زمینه اثر فوتوالکتریک دریافت کند. او در ادامه و پس از اینکه از سوی حزب نازی مورد آزار و اذیت قرار گرفت، به آمریکا مهاجرت کرد. انیشتین همچنین در زمینه انرژی هستهای نیز دستاوردهای زیادی داشته است. او در سالهای آخر زندگی خود بیشتر تمرکزش را بر نظریه میدانی یکپارچه معطوف کرد.
از آلبرت انیشتین به دلیل کنجکاوی و هوش و ذکاوت بالایش به عنوان مهمترین و تاثیرگذارترین فیزیکدان قرن بیستم یاد میشود. با زندگینامه انیشتین همراه ما باشید.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- سال های اول زندگی آلبرت انیشتین
- زندگی شخصی آلبرت انیشتین
- آلبرت انیشتین دنیای فیزیک را تغییر می دهد
- نظریه نسبیت انیشتین
- مهاجرت انیشتین به آمریکا
- انیشتین و بمب اتم
- سفرنامه آلبرت انیشتین
- سال های پایانی و مرگ آلبرت انیشتین
- مغز آلبرت انیشتین
سال های اول زندگی آلبرت انیشتین
آلبرت انیشتین در روز 14 مارس سال 1879 (23 اسفند 1257) در شهر اولم در جنوب آلمان به دنیا آمد. شش هفته پس از تولد او، خانواده انیشتین به شهر مونیخ نقل مکان کردند. آلبرت در خانواده سکولار یهودی بزرگ شد. پدرش هرمان انیشتین یک مهندس و فروشنده بود که همراه با برادر خود کارخانهای را در مونیخ راه انداخته بود که در آن ابزار الکتریکی تولید میکرد. مادر آلبرت، پائولین خانهدار بود. انیشتین یک خواهر به نام مایا داشت که دو سال از او کوچکتر بود.
آلبرت از کودکی علاقه زیادی به موسیقی، ریاضی و علوم داشت و یکی از افرادی که نقش مهمی در آموزش او داشت مکس تالموند، یک دانشجوی پزشکی بود که گاهی اوقات برای شام به خانه آنها میآمد. تالموند کتابهای آموزشی مخصوص کودکان برای انیشتین میآورد و به سوالات او پاسخ میداد. آموزشهای تالموند سبب شدند انیشتین در دوران نوجوانی خود اولین متن علمی زندگیش را با عنوان بررسی وضعیت اتر در زمینههای مربوط به مغناطیس بنویسد.
در اوایل دهه 1890 پدر انیشتین و عموی او که برای کسب حق امتیاز روشنایی شهر مونیخ در مناقصه شرکت کرده بودند، نتوانستند برنده شوند. بیشتر به این دلیل که سیستمهای روشنایی آنها بر پایه جریان مستقیم بود و آنها پول کافی برای تبدیل سیستمهایشان به جریان متناوب را نداشتند. هرمان انیشتین چارهای به جز فروش کارخانه نداشت. او سپس برای پیدا کردن کار، خانواده خود را به ایتالیا برد؛ ولی انیشتین که در آن زمان 15 سال داشت در مونیخ ماند تا مدرسهاش را تمام کند.
او در مدرسه لویتپولد تحصیل خود را آغاز کرده بود، ولی در سال 1894 آنجا را رها کرد؛ زیرا احساس میکرد سایر بچهها او را طرد کردند. علاوه بر این، او از روش آموزشی سختگیرانه این مدرسه هم خوشش نمیآمد. او بعدها در مورد این مدرسه گفت که در روش بهیادسپاری که مسئولین این مدرسه آن را دنبال میکردند، دانشآموزان نه میتوانستند چیزی یاد بگیرند و نه از خود خلاقیت نشان دهند. انیشتین سپس به ایتالیا رفت تا به خانوادهاش ملحق شود. پدر و مادر او در آن زمان به شدت نگران آینده آلبرت بودند؛ زیرا او نه تنها از مدرسه، بلکه از خدمت سربازی هم فرار کرده بود.
انیشتین سپس در سن 16 سالگی در آزمون ورودی مؤسسه فناوری فدرال زوریخ که یکی از معتبرترین دانشگاههای اروپاست شرکت کرد. او نتوانست در مباحث عمومی نمره جالبی کسب کند، ولی در عوض نمراتش در بخش ریاضی و فیزیک فوقالعاده بودند. انیشتین به توصیه مدیر این دانشگاه، ابتدا تحصیلات دبیرستان خود را تکمیل کرد و بعد در رشته تدریس ریاضی و فیزیک در مؤسسه فناوری فدرال زوریخ تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز کرد. آلبرت در سال 1896 برای آنکه مجبور نشود به سربازی برود، ملیت آلمانی خود را ترک و شهروند سوییس شد.
زندگی شخصی آلبرت انیشتین
آلبرت زمانی که در موسسه فناوری فدرال زوریخ تحصیل میکرد با یکی از همکلاسیهایش به نام میلوا ماریچ آشنا شد؛ اما پدر و مادر انیشتین مخالف ازدواج آنها بودند. گفته میشود دلیل مخالفت آنها ملیت صربستانی میلوا بوده است. از طرف دیگر خود آلبرت نیز پول کافی برای ازدواج نداشت. با این حال این دو همچنان به رابطه خود ادامه دادند و درست یک سال پیش از ازدواجشان صاحب یک فرزند دختر به نام لیسریل شدند. لیسریل در 27 ژانویه سال 1902 (7 بهمن 1280) در نووی ساد، شهری که میلوا همراه با پدر و مادرش در آنجا زندگی میکرد به دنیا آمد.
متاسفانه سرگذشت لیسریل تا به امروز یک راز بزرگ باقی مانده است. مادر میلوا برای مدت کوتاهی از او مراقبت کرده، اما بعد از آن میلوا بدون بچه به سوییس آمده و به انیشتین ملحق شده است. تاریخدانان تا سال 1986 از وجود لیسریل بیاطلاع بودند. در این سال بود که نوه انیشتین نامههای رد و بدل شده میان آلبرت و میلوا را پیدا و آنها را منتشر کرد. آنها بارها در این نامهها از فرزندشان صحبت میکنند. آخرین بار در نامه سال 1903 انیشتین، نام لیسریل مطرح میشود. انیشتین در این نامه میگوید نگران است که بچه مبتلا به مخملک شده باشد. او در ادامه نسبت به هویت بچه نیز ابراز نگرانی میکند و میگوید باید مراقب باشند که در آینده برایش مشکلی پیش نیاید. به همین دلیل تاریخدانان بر این عقیده هستند که لیسریل یا در کودکی مبتلا به مخملک شده و از دنیا رفته و یا اینکه به خانواده دیگری واگذار شده است.
انیشتین در سال 1903 توانست کار پیدا کند و در دفتر ثبت اختراعات سوییس در شهر برن مشغول به کار شود. او سپس در همین سال با میلوا ازدواج کرد. آنها صاحب دو فرزند دیگر به نامهای هانس آلبرت و ادوارد شدند. آلبرت و میلوا تا سال 1919 با یکدیگر زندگی و سپس طلاق گرفتند. انیشتین در همین سال با السا لونثال ازدواج کرد و تا زمان مرگ السا در سال 1936 با او زندگی کرد.
آلبرت انیشتین دنیای فیزیک را تغییر می دهد
انیشتین زمانی که در دفتر ثبت اختراعات کار میکرد همزمان کار بر روی خلاقانهترین آثار علمی زندگیش را نیز شروع کرده بود. او در سال 1905 چهار مقاله علمی شگفتانگیز منتشر کرد. در اولین مقاله وی اثر فوتوالکتریک را به نظریه کوانتوم و همچنین نور نسبت داد و توضیح داد که زمانی که به یک ماده نور تابیده شود، آن ماده از خود ذراتی با بار التکریکی ساطع میکند. او در مقاله دوم خود نیز به صورت آزمایشی وجود اتم را ثابت کرد.
اما معروفترین مقاله انیشتین سومین مقاله بود که با عنوان الکترودینامیک اجسام متحرک منتشر شد. انیشتین در این مقاله به بررسی اختلافات میان دو نظریه اصلی فیزیک یعنی نظریه فضا و زمان مطلق نیوتون و همچنین نظریه ثابت بودن سرعت نور که توسط جیمز کلارک مکسول مطرح شده بود پرداخت. در این مقاله نظریه نسبیت انیشتین معرفی شد که براساس آن قوانین فیزیک حتی برای اجسامی که نسبت به هم سرعت یکسانی دارند، ثابت هستند و سرعت نور نیز در تمامی شرایط ثابت است.
او در چهارمین مقاله به رابطه میان ماده و انرژی پرداخت؛ مفاهیمی که تا پیش از آن گمان میشد کاملا جدا از یکدیگر باشند. او در این مقاله بود که معادله همارزی جرم و انرژی (E = mc2) را ثابت کرد.
نظریه نسبیت انیشتین
با وجود انتشار این مقالات، انیشتین تا سال 1909 در دفتر ثبت اختراعات به کار خود ادامه داد. او در این سال توانست یک شغل آکادمیک در دانشگاه زوریخ برای خودش پیدا کند. انیشتین در سال 1913 به دانشگاه برلین رفت و در آنجا مدیر انستیتوی فیزیک کایسر ویلهلم شد. آلبرت انیشتین در سال 1915 مقاله نظریه نسبیت عام که به عقیده خودش بهترین و ارزشمندترین کار علمی زندگیش بود را منتشر نمود. او در این نظریه خود مدعی شد که جاذبه میتواند بر زمان و مکان تاثیر بگذارد.
براساس اصل همارزی انیشتین اگر نور بوسیله شتاب خم شود، میتواند بوسیله جاذبه نیز خم شود. در سال 1919 دو آزمایشی که در جریان یک خورشیدگرفتگی انجام شد نشان داد که نوری که از ستارههای دوردست به زمین میرسد توسط جاذبه خورشید منحرف یا خم میشود؛ دقیقا همانطور که انیشتین گفته بود.
نظریه نسبیت عام پس از نظریه جاذبه نیوتون که 250 سال قبل مطرح شده بود، اولین نظریه مهم مربوط به جاذبه به حساب میآمد. پس از مطرح شدن این نظریه توجه تمام جهان به انیشتین معطوف شد. روزنامهها از آن به عنوان انقلابی در علم یاد کردند و انیشتین از سرتاسر دنیا برای سخنرانی دعوتنامه دریافت میکرد. او برای هزاران نفر در آمریکا، بریتانیا، فرانسه و ژاپن سخنرانی میکرد و در سال 1920 نیز موفق شد نوبل فیزیک را کسب کند.
او سپس از این نظریات خود به عنوان پایه و اساسی برای شکلدهی به علوم کیهانشناسی استفاده کرد. او ثابت کرد که جهان نه تنها ایستا و ثابت نیست، بلکه همواره در حال تحرک است و همچنین میتواند منقبض و منبسط شود.
مهاجرت انیشتین به آمریکا
انیشتین که مدتها بود به عنوان یک یهودی صلحطلب به چهره شناختهشدهای تبدیل شده بود، از سوی بسیاری در جمهوری وایمار (اصطلاحی که برای دوره تاریخی حدفاصل پایان جنگ جهانی اول تا روی کار آمدن حکومت نازیها به آلمان اطلاق میشود) مورد دشمنی و آزار و اذیت قرار گرفت. آن هم درست در زمانی که بسیاری از شهروندان این کشور پس از جنگ جهانی اول از نظر اقتصادی وضعیت بسیار بدی داشتند.
حزب نازی در آن زمان با ارعاب و تهدید سعی میکرد دیگر دانشمندان را متقاعد کند که از کارهای انیشتین به عنوان فیزیک یهودی یاد کنند. پس از روی کار آمدن آنها، شهروندان یهودی حق نداشتند وارد دانشگاه شده یا در مشاغل رسمی استخدام شوند. حتی خود انیشتین نیز تهدید به مرگ شده بود.
انیشتین با اتخاذ یک تصمیم عاقلانه، درست یک ماه پیش از اینکه آدولف هیتلر صدراعظم آلمان شود، این کشور را به مقصد آمریکا ترک کرد. او در این کشور و در نیوجرسی در مؤسسه مطالعات پیشرفته مشغول به کار شد و دیگر هیچوقت به آلمان برنگشت. او تا سال 1936 بیش از یک دهه بود که سعی میکرد یک نظریه میدانی یکپارچه پیدا کند. نظریهای که تمامی قوانین جهان و فیزیک را در یک چهارچوب میگنجاند.
به همین دلیل انیشتین روز به روز ارتباطات کمتری با همکارانش داشت و منزوی شده بود. بیشتر همکاران او در حال کار بر روی نظریه کوانتوم و معانی آن بودند و کمتر به نظریه نسبیت انیشتین توجه داشتند.
انیشتین و بمب اتم
انیشتین در سال 1935 توانست اقامت دائم آمریکا را کسب و پنج سال بعد هم تبدیل به شهروند این کشور شد. در جریان جنگ جهانی دوم، انیشتین بر روی سیستمهای تسلیحاتی نیروی دریایی آمریکا کار میکرد و با حراج دست نوشتههای شخصی که میلیونها دلار ارزش داشتند، به ارتش آمریکا کمکهای فراوانی کرد؛ اما در سال 1939 او و یکی از دوستان فیزیکدانش، لئو زیلارد، با ارسال نامهای به رییس جمهور وقت آمریکا، فرانکلین روزولت، نسبت به احتمال دستیابی نازیها به بمب اتم به وی هشدار دادند و توصیه کردند آمریکا بمب اتم بسازد.
این نامه مقدمات تشکیل یک تیم پژوهشی تحت عنوان پروژه منهتن را فراهم کرد. البته دولت آمریکا به دلیل خلق و خوی صلحطلب و سوسیالیست انیشتین از او برای شرکت در این پروژه دعوت نکرد. علاوه بر این در آن زمان انیشتین از سوی جی. ادگار هوور رییس پرقدرت وقت افبیآی نیز به طور مرتب تحت نظر بود. با وجود اینکه از انیشتین به عنوان یکی از پیشگامان طراحی و ساخت بمب اتم یاد میشود، اما وی پس از انفجار هیروشیما به یکی از چهرههای شاخصی تبدیل شد که بر علیه استفاده تسیلحاتی از انرژی هستهای فعالیت میکردند.
آلبرت انیشتین و لئو زیلارد در سال 1947 کمیته اظطراری علوم اتمی را تاسیس و به مردم در مورد خطرات تسلیحاتی شدن انرژی اتمی هشدار میدادند. البته انیشتین در همین سال با چاپ مقالهای در ماهنامه آتلانتیک گفت آمریکا و حتی سازمال ملل باید به بمب اتم دست پیدا کنند، اما این به معنی استفاده از این بمب نیست. او در ادامه مینویسد که آمریکا تنها باید بمب اتم را به عنوان یک عامل بازدارنده بر علیه دیگر کشورهایی که این سلاح را دارند در اختیار داشته باشد تا آنها روزی بر علیه این کشور از بمب اتم استفاده نکنند.
سفرنامه آلبرت انیشتین
در سال 2018 با انتشار سفرنامههای آلبرت انیشتین، خوانندگان توانستند نگاهی به افکار خصوصی انیشتین جوان طی سالهای 1922 تا 1923 داشته باشند. انیشتین در پاییز سال 22 همراه با همسرش السا، سفر دریایی خود به ژاپن را از مارسی فرانسه آغاز کرد. آنها با گذر از کانال سوئز به سریلانکا، سنگاپور، هنگکنگ، شانگهای و در نهایت ژاپن رفتند. آنها سپس در سال 23 از راه فلسطین و اسپانیا به آلمان برگشتند.
انتشار این سفرنامه سبب شد بسیاری از نوشتههای انیشتین در آن تعجب کنند. او در بخشهایی از این سفرنامه به مردمان محلی که طی سفرهای خود ملاقات میکرد، به خصوص سریلانکاییها و چینیها پرداخته و دید خیلی مثبتی از آنها نداشته است. این نوشتهها برای بسیاری که انیشتین را با دیدگاههای به شدت ضدنژادپرستانه او در سالهای آخر زندگیش میشناختند، تعجبآور بود.
انیشتین در بخشی از سفرنامه خود به ساکنین هنگکنگ پرداخته و از آنها به عنوان مردمانی سختکوش، کثیف و بیحال یاد کرده است. او در ادامه مینویسد:
حتی بچههای آنها هم به نظر بیروح و بیحال میآیند. واقعا حیف است اگر این چینیها جایگزین دیگر نژادها شوند.
سال های پایانی و مرگ آلبرت انیشتین
انیشتین پس از جنگ جهانی دوم کار بر روی نظریه میدانی یکپارچه و همچنین جنبههای مختلف نظریه نسبیت خود من جمله مفاهیمی مثل سفر در زمان، سیاهچالهها، کرمچالهها و همچنین منشا هستی را ادامه داد. با این حال او بیشتر از هر زمان دیگری احساس تنهایی و طردشدن میکرد؛ زیرا بیشتر همکارانش بر روی نظریه کوانتوم کار میکردند.
آلبرت انیشتین سرانجام در روز 18 آپریل سال 1955 (28 فروردین 1334) در سن 76 سالگی در دانشگاه پرینستون چشم از جهان فروبست. او یک روز پیش از مرگش در حالی که مشغول نوشتن سخنرانی خود برای هفتمین سالگرد تاسیس کشور اسرائیل بود، دچار آنوریسم آئورت شکمی شده و بلافاصله به بیمارستان منتقل شده بود؛ ولی اجازه جراحی را به پزشکان نداد، چون به گفته خودش زندگیش را کرده بود و حاضر بود تقدیرش را بپذیرد. او در آن زمان گفت:
میخواهم هر زمان که خودم خواستم از دنیا بروم. طولانی کردن زندگی آن هم به صورت مصنوعی هیچ لذتی ندارد. من زندگی خودم را کردهام، حالا وقتش است که از این دنیا بروم. میخواهم به شکل آبرومندانه و برازندهای بمیرم.
مغز آلبرت انیشتین
پس از مرگ او، در حین کالبدشکافی، دکتر توماس شولتز مغز آلبرت انیشتین را بدون کسب اجازه از خانوادهاش از بدن او خارج کرد تا در آینده توسط پزشکان علوم اعصاب مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. خود انیشتین نیز به تحقیقات مربوط به مغز علاقهمند بود و حتی گفته میشود او امیدوار بوده پس از مرگش مغز او را مورد مطالعه قرار دهند. مغز آلبرت انیشتین در حال حاضر در دانشگاه پرینستون نگهداری میشود. بقیه اجزای بدن او مطابق با خواسته خودش خاکستر شده و در مکانی نامعلوم پراکنده شده است.
در سالهای پس از مرگ آلبرت انیشتین اعتبار او در دنیای فیزیک و علم روز به روز بیشتر شده است. او از جمله انسانهای برجسته و نابغهای بود که توانست سرعت بسیار زیادی به پیشرفت علم و افزایش دانش بشر بدهد. نظریهها و همچنین اصول کیهانشناسی انیشتین تا به امروز به عنوان مرجع در مطالعات و تحقیقات علمی مورد استفاده قرار میگیرد.