اعتراف کریستوفر نولان به کوررنگی قرمز-سبز، کلیدیترین قطعه پازل برای درک اتمسفر روانی فیلمهای اوست. از Memento تا Oppenheimer، مخاطبان همواره با دنیایی روبرو بودهاند که در آن احساسات گرم و پرشور، جای خود را به منطق سرد و محاسبات دقیق دادهاند. رنگ آبی، که در ناحیه امن بینایی نولان قرار دارد، از نظر روانشناسی رنگ نماد تفکر، فاصله، سرما و اینتلکت (عقلانیت) است. این دقیقاً همان حسی است که نولان در روایتهای پیچیده و پازلگونهاش به دنبال آن است. استفاده از رنگهای خاکستری و حذف متغیرهای رنگی مزاحم، به او کمک میکند تا تمرکز مخاطب را از زرق و برقهای بصری گرفته و مستقیماً به سمت ساختار روایت و مفاهیم انتزاعی مثل زمان و حافظه هدایت کند.
در تریلر منتشر شده از فیلم The Odyssey، بازگشت این تهرنگ آبی مشهود است و این بار کارکردی روایی و نمادینتری پیدا میکند. از آنجا که ادیسه داستان سفری دریایی است، پالت رنگی نولان (آبی اقیانوس و خاکستری طوفان) با ذاتِ قصه هومر همپوشانی کامل دارد. برخلاف تصویرسازیهای کلاسیک که مدیترانه را آفتابی و گرم نشان میدهند، نولان احتمالا سفری ترسناک، منزوی و سرد را به تصویر میکشد که بازتابدهنده تنهایی و سرگردانی اولیس (با بازی مت دیمون) است. رنگ نارنجی که نولان از آن به عنوان مکمل پالت خود استفاده میکند (و به راحتی آن را تشخیص میدهد)، در اینجا میتواند نماد آتش، خطر یا امید در میانهی دریای بیکرانِ آبی باشد.
این محدودیت بینایی، ناخودآگاه نولان را به سمت نوعی "رئالیسمِ مستندگونه" سوق داده است. او جهان را با فیلترهای رنگی سینمایی نمیبیند، بلکه آن را با وضوح و تمایزِ کنتراستها درک میکند. به همین دلیل است که بافتها، نور و سایه در آثار او اهمیت بیشتری نسبت به رنگ دارند. در The Odyssey، این رویکرد میتواند حماسه را از حالت اساطیری و افسانهای خارج کرده و به آن وزنی زمینی و ملموس ببخشد. وقتی کارگردانی نمیتواند طیف کامل سبزها را ببیند، طبیعت در فیلمهایش کمتر "رویایی" و بیشتر "فیزیکی" و خشن جلوه میکند. بنابراین، تماشاگران باید آماده باشند تا داستان کهن ادیسه را نه به عنوان یک افسانه رنگارنگ پریان، بلکه به عنوان یک تجربه بقایِ سخت و سرد از دریچه چشمان کسی ببینند که دنیا را با حذف نویزهای رنگی اضافه، شفافتر و بیرحمتر میبیند.
