تلویزیون ترکیه بار دیگر میزبان داستانی است که مرز باریک میان «آنچه بودیم» و «آنچه میتوانیم باشیم» را نشانه رفته است. سریال «دکتر: در زندگی دیگر» با انتشار خلاصه داستان و تصاویر اولیه، نویدبخش یک درام روانشناختی سنگین در بستر محیط بیمارستانی است؛ جایی که تیغ جراحی این بار نه جسم بیماران، بلکه روح و هویت پزشک ارشد را میشکافد. داستان بر اساس رویدادهای واقعی بنا شده و همین امر، وزن عاطفی آن را دوچندان کرده است.
پروفسور اینان کورال: تولد دوباره از میان خاکستر فراموشی محور مرکزی روایت، شخصیت پروفسور دکتر اینان کورال (با بازی ابراهیم چلیککول) است؛ رئیس مقتدر و احتمالاً مغرور بیمارستان «بنیاد پزشکی امیدپارک». داستان با یک فاجعه آغاز میشود: یک سوءقصد مسلحانه که دکتر کورال را تا آستانه مرگ میبرد. اما تراژدی واقعی زمانی رخ میدهد که او چشمانش را باز میکند. او زنده مانده، اما ۱۲ سال اخیر زندگیاش بهطور کامل از حافظهاش پاک شده است. این تنها یک فراموشی ساده نیست؛ این یک «سفر در زمان» روانی است. اینان کورال در ذهن خود هنوز مردی است که ۱۲ سال پیش بود، اما در آینه با مردی میانسال، خسته و غریبه روبرو میشود. او در دنیایی بیدار شده که تکنولوژی پزشکی دگرگون شده، فرزندانش بزرگ شدهاند، همکارانش تغییر کردهاند و شاید عشقهایش به نفرت تبدیل شده باشند. او باید یاد بگیرد در بدنی زندگی کند که متعلق به آینده است، اما با قلبی که در گذشته میتپد.
شانس دوم یا نفرین ابدی؟ تم اصلی سریال، مفهوم «شانس دوم» (Second Chance) است. خلاصه داستان اشارهای ظریف اما تکاندهنده دارد: اینان وقتی به زندگی گذشتهاش (که حالا دیگر به یاد نمیآورد ولی آثارش را میبیند) نگاه میکند، متوجه میشود که تبدیل به کسی شده بود که هرگز دوست نداشت باشد. شاید جاهطلبی، قدرت و سیاستهای بیمارستانی، او را از انسانیت دور کرده بودند. حالا، این فراموشی مانند یک لوح سفید (Tabula Rasa) عمل میکند. او فرصت دارد دوباره انتخاب کند که چه کسی باشد. آیا او مسیر بیرحمانه قبلی را تکرار میکند یا با تکیه بر وجدان و شهودش، مسیر رستگاری را در پیش میگیرد؟
دینامیک روابط و فضای دراماتیک حضور بازیگرانی چون سیلا ترکاوغلو و برتان اصلانی، پیچیدگیهای عاطفی داستان را عمیقتر میکند. دکتر کورال باید با همکارانی تعامل کند که او را میشناسند، اما او آنها را نمیشناسد. این موقعیت، درامی پرتنش ایجاد میکند: کسانی که از "اینانِ قدیم" متنفر بودند، حالا با مردی روبرو هستند که آن ظلمها را به یاد نمیآورد. بیمارستان امیدپارک تبدیل به میدانی میشود که در آن مهارت پزشکی با آزمونهای اخلاقی گره میخورد. شعار سریال، «وقتی حافظه سکوت میکند، وجدان سخن میگوید»، نقشه راه این اثر است. Doktor: Başka Hayatta قرار نیست فقط نجات جان بیماران را نشان دهد، بلکه قرار است تلاش یک مرد برای نجات روح خودش را به تصویر بکشد. بیننده دعوت میشود تا همراه با اینان کورال، قطعات پازل هویت گمشدهاش را کنار هم بگذارد و ببیند آیا میتوان در یک زندگی، دو بار متولد شد؟
