برای بسیاری از گیمرها، پایان یافتن سهگانه مس افکت به معنای پایان عصر طلایی داستانهای علمی-تخیلی بود. اما صنعت بازی در دهه گذشته عناوینی را عرضه کرده که نشان میدهد هنر داستانگویی تعاملی همچنان در حال تکامل است. این بازیها، به جای تمرکز بر نجات کهکشان، اغلب بر نجات «خویشتن» و مفاهیم فلسفی تمرکز دارند و از این منظر، تجربهای غنیتر ارائه میدهند.
در اینجا نگاهی میاندازیم به ۵ عنوانی که از نظر داستانی رقیب جدی مس افکت محسوب میشوند:
Cyberpunk 2077: محصول جنجالی اما نهایتاً تحسینشدهی سیدی پراجکت رد، داستانی شخصی و دردناک را در دلِ آیندهای دیستوپیایی روایت میکند. تلاش V برای زنده ماندن در حالی که ذهن یک تروریست راکاستار (جانی سیلورهند) در سرش کاشته شده، شیمی فوقالعادهای ایجاد میکند که از بسیاری از روابط مس افکت پویاتر است.
Detroit: Become Human: این بازی یک فیلم تعاملی تمامعیار است. کوانتیک دریم با بودجهای سنگین و استفاده از بازیگران هالیوودی، داستانی را خلق کرد که در آن سرنوشت سه اندروید در دستان لرزان بازیکن قرار میگیرد. دغدغههای کارا برای نجات کودک، یا تردیدهای کانر بین وظیفه و همدلی، لحظاتی ناب از درام انسانی را خلق میکنند.
SOMA: شاید هیچ بازی دیگری به اندازه سوما نتوانسته باشد وحشتِ «کپی شدن هوشیاری» را به تصویر بکشد. داستان سایمون در پایگاه پاتوس-۲، سفری است به تاریکترین نقاط روان انسان که با پایانی میخکوبکننده، مخاطب را با سوالات بیپاسخ رها میکند.
BioShock: عنوانی که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و هنوز هم استاندارد طلایی داستانگویی محیطی است. داستان سقوط شهر رپچر و ایدئولوژیهای افراطی اندرو رایان، لایههایی از نقد سیاسی و اجتماعی دارد که در کمتر بازی علمی-تخیلی دیده میشود.
Prey: این بازی روانشناختی، بازیکن را در نقش مورگان یو قرار میدهد؛ دانشمندی که قربانی آزمایشهای خود شده است. داستان بازی مانند پازلی است که قطعات آن در سراسر ایستگاه فضایی پخش شدهاند و کشف حقیقت، پاداشی بزرگ برای بازیکنان کنجکاو است.
Game Rant
